مدیتیشن

چهار اصل در مدیتیشن از زبان اندی پودیکم خالق Headspace

2019-01-11 ایمان امینی سبک زندگی 5

چهار اصل در مدیتیشن از زبان اندی پودیکم

شاید برای خیلی از ما، راست نشستن برای چند دقیقه، نفس عمیق کشیدن و مدیتیشن کردن نامانوس باشد. شاید حتی اگر کسی را در این حالت ببینیم با خودمان بگوییم «این دیوونه چش شده؟ مدل جدید خرافاته؟» ولی اثرات مثبت مدیتیشن را خود شما هم بعد از چند جلسه تجربه خواهید کرد. در این نوشته چهار نکته‌ی مهم را در خصوص مدیتیشن برای‌تان آورده‌ام. این نوشته برگرفته از ویدیویی است که اندی پودیکُم در بسته‌ی ابتدایی مدیتیشن‌هایش قرار داده است.

۱) برکه

یک برکه رو تصور کنید. وقتی سنگریزه‌ای داخلش می‌اندازیم، سطح آب موج برمی‌دارد. حالا تصور کنید که تعداد این سنگریزه‌ها مدام اضافه شود؛ چه اتفاقی می‌افتد؟ وضوح و شفافیت آب از بین می‌رود و دیگر مشخص نیست که داخل آن چه خبر است.

داستانِ مغز ما نیز همین است. هر فکری، یک سنگریزه است. برای یک عمر در حال سنگریزه ریختن در داخل برکه‌ی ذهن هستیم و خب طبیعتا شفافیتی را – که شاید از کودکی به یاد داریم – دیگر تجربه نمی‌کنیم. به نظر می‌آید که ذهنمان سنگین شده است. اگر روزانه مدتی را به خودمان و ذهنمان اختصاص بدهیم، شاید چیزهای بی‌خود و به‌دردنخور زیادی را پیدا کنیم که شفافیت را از ذهن ما گرفته‌اند. اولین قدم برای دور ریختن این سنگریزه‌ها و آشغال‌های اضافه، پیدا کردنشان است. با مدیتیشن ما این فرصت را به مغزمان می‌دهیم که از حجم آن سنگ‌هایی که دائم به داخل برکه‌ی ذهنمان ریخته می‌شود کم کنیم و به وضوح بیشتر برسیم. به عبارت ساده‌تر، اثرِ هر فکر را به سطح بیاوریم، آشغال‌ها و اضافاتش را محو کنیم تا دائم روی ذهنمان سنگینی نکنند.

۲) سرکوب افکار؟

تمرین‌های مدیتیشن را شروع کرده‌ایم. حالا به صورت غریزی می‌خواهیم که جلوی افکار را بگیریم. چطور؟ اول شناسایی و بعد نابود کردنشان. درست است؟ خیر. تلاش برای سرکوب افکار باعث تنش بیشتر می‌شود. کاری که بایستی انجام دهیم این است: یک قدم به عقب برداریم و افکارمان را از زاویه‌ی بازتری ببینیم.

فرض کنید که چشم‌بند زده‌اید و کنار یک جاده شلوغ نشسته‌اید. صداهای زیادی در پس زمینه است ولی نمی‌دانیم که مربوط به چیست. وقتی شروع به مدیتیشن می‌کنیم، آن چشم‌بند را برمی‌داریم. دیدمان نسبت به چیزهایی که در جاده‌ی ذهن در رفت و آمد هستند بازتر می‌شود. استرس، عصبانیت، شادی، لذت و همه‌ی این احساسات و وضعیت‌ها را واضح‌تر می‌بینیم. وقتی چراییِ فشارهای روی ذهن، واضح شد، می‌خواهیم کنترلشان کنیم. به عبارتی وسط جاده بپریم و جلوی آن‌هایی را که بار منفی دارند – مثل عصبانیت، استرس و اضطراب – بگیریم. اما پریدن وسط جاده همانا و برهم خوردن ترافیک و سنگین‌تر شدن بار آن همانا. پس روش درست چیست؟

اول از همه بایستی آگاه شویم و چشم‌بند را برداریم که خب این مرحله با مدیتیشن امکان‌پذیر است. سپس اجازه بدهیم که افکارمان، چه مثبت چه منفی، به راحتی تردد کنند و سعی نکنیم مانع رفت و آمدشان شویم.

وقتی اجازه‌ی عبور و مرور راحت‌تر را به این افکار می‌دهیم، به مرور تعداشان کمتر می‌شود و ذهنمان شیشه‌ای و شفاف‌تر خواهد شد و به عبارتی فاصله‌ی بین ماشین‌های جاده بیشتر و بیشتر می‌شود. فقط کافی است که کنار جاده بنشینیم و با مدیتیشن آن چشم‌بند را برداریم و به وضوح ببینیم که داخل جاده چه خبر است. به همین سادگی.

۳) تلاش

به صورت غریزی تلاش می‌کنیم که حس‌های خوب را دنبال کنیم و از دست حس‌های بد خلاص شویم. همین تلاش کردن باعث به وجود آمدن فشار اضافه، و همچنین ناآرام و غیرشفاف‌تر شدن ذهن ما می‌شود. مثل اضطرابی که تلاش برای از بین بردنش برابر با اضطراب بیشتر و گیر افتادن در یک چرخه‌ی معیوب می‌شود.

در مدیتیشن، برخلاف خیلی چیزهای دیگر، تلاش‌کردنِ بیشتر، برابر است با دستیابیِ کمتر! یک تمثیل خوب برای مدتیشن، خواب است. هرچقدر بیشتر تلاش کنید که بخوابید، با احتمال کمتری خواب‌تان می‌برد. در مدیتیشن هم شما نمی‌توانید به زور آرامش، لذت، و بازتر شدن ذهن را به سمت خودتان بکشید چرا که اینکار تنش بیشتری ایجاد می‌کند.

رام کردن ذهن، مانند رام کردن یک اسب است. اول به جای اینکه محدودش کنیم، بایستی با یک طناب خیلی بلند، این حس را به اسب بدهیم که تمام دنیا زیر پاهایش است و هیچ محدودیتی ندارد. بعد کم‌کم طناب را کوتاه‌تر می‌کنیم تا آرام آرام اسب به فضای کوچک‌تر عادت کند و در نهایت رام شود.

برای ذهن ما نیز وضعیت به همین منوال است. نبایستی که فشار بیاورید و تلاش کنید. بایستی اجازه دهید که افکار خیلی آزادانه تردد کنند. به مرور شفاف شدن از پس این آزاد گذاشتن ذهن خودش را نشان می‌دهد.

۴) آسمان آبی

چند لحظه به آسمان صاف و آبی فکر کنید. خیلی آرام و خوشایند است. ولی چه اتفاقی می‌افتد وقتی آسمان پر از ابرهای سیاه می‌شود؟ همه جا تیره و تار خواهد شد.

مهم نیست که حجم ابرهای سیاه چقدر باشد، چرا که همیشه آسمانِ آبی و صاف، بالاتر از ابرها سر جایش هست. افکار ما هم همین طور است. مهم نیست که در لحظه چقدر ذهنمان شلوغ و پر از فکر است، آرامش، شادی و آسایش در پسِ این ذهن شلوغ سر جایش هست. فقط بایستی اجازه بدهیم که ابرها کم کم کنار بروند. با مدیتیشن این فرصت را به ذهنمان می‌دهیم که آسمان آبی را از پس شلوغی‌ها پیدا کند. فقط باید زمان‌هایی که آسمانِ افکارمان تیره می‌شود، بدانیم که در پس این تیرگی‌ها هم آرامش وجود دارد. فشار اضافه به خودمان وارد نکنیم و بی‌جهت برای زدودن این ابرها “تلاش” نکنیم. کم‌کم ابرها راه‌شان را پیدا می‌کنند و آسمانِ آبیِ آرامش دوباره خودی نشان خواهد داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *